گروه نرم افزاری آسمان

صفحه اصلی
کتابخانه
ماهنامه موعود شماره 1
تشرفات بین اثبات ونفی







پیرامون امکان و یا عدم امکان تشرف به پیشگاه کعبه مقصودوقبله موعودحضرت « هادي دانشور در نخستین شماره از مجله موعود
بقیۀ الله، ارواحناله الفداء، در عصر غیبت سخن گفتیم و متن گفتار بیش از ده تن از فقهاي نامدار شیعه را در طول قرون و اعصار، به
ترتیب تسلسل زمانی برشمردیم، که همگی به امکان آن بصراحت فتوا داده بودند. و در سومین شماره مجله موعود، پیرامون توقیع
هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه آسمانی ادعاي مشاهده کند، دروغگو و تهمت » : شریفی که در فرازي از آن آمده است
خبر واحد ضعیف فراتر نرفت و » پیشه است ( 1) سخن گفتیم و تلاش ما براي تصحیح سند آن به جایی نرسید و این روایت از حد
مهمل بودن خارج نشد. و اینک گفتار ما در این شماره از مجله موعود، » مجهول و » حسن بن احمد مکتب تنها راوي آن، از حد »
آیا می توان با دیگر احادیث مربوطبه غیبت حضرت بقیۀ الله،ارواحنا له الفداء،مضمون توقیع شریف را » : پیرامون این پرسش است که
ظاهرا پاسخ منفی است و این تلاش هم، ما را به نتیجه مورد نظر نمی رساند، « !؟ تقویت کرد و ضعف سند آن را جبران نمود یا نه
مدعی مشاهده » زیرا به جز توقیع نامبرده، در هیچ یک از صدها حدیث موجود پیرامون غیبت آن حضرت، اشاره اي به تکذیب
نشده است. و می توان گامی فراتر نهاده و ادعا نمود که همه احادیث وارده از معصومین، علیهم السلام، صریح هستند در این که
حضرت مهدي، علیه السلام، در زمان غیبت از دید عموم مخفی است و همگان او را مشاهده نمی کنند و در هیچ کدام از این
احادیث نیامده که هرگز احدي آن حضرت را نخواهد دید [دقت شود]. و اینک براي روشن شدن این مطلب از میان صدها حدیثی
که پیرامون غیبت آن حضرت آمده، چهارده حدیث که صراحت بیشتري در این رابطه دارند برگزیدیم و فرازهایی از آنها را تبرکا
جابربن عبدالله انصاري می گوید: رسول اکرم ،صلی الله علیه و آله، پیرامون حضرت مهدي ، علیه » . در اینجا تقدیم می داریم: 1
ذلک الذي یفتح الله عزوجل علی یدیه مشارق الارض ومغاربها یغیب عن اولیائه غیبۀ » : السلام، سخن گفت و در فرازي از آن فرمود
او همان شخص است که خداوند، شرق و غرب جهان را به دست او فتح می کند، او از « لا یثبت فیها الا من امتحن الله قلبه للایمان
دوستانش آن چنان غیبت می کند که در دوران غیبتش، به جز کسانی که خداوند دل آنان را آزموده است - در اعتقاد خود - پا
عبدالعظیم حسنی از امام جواد،علیه السلام، از پدران بزرگوارش، از امیرمؤمنان ، علیه السلام، » 2. حضرت ( برجا نمی مانند. ( 2
للقائم منا غیبۀ امدها طویل کانی بالشیعۀ یجولون جولان النعم فی غیبته یطلبون المرعی فلایجدونه الا » : روایت می کند که فرمود
براي قائم ما غیبتی هست که مدت آن به « فمن ثبت منهم علی دینه و لم یقس قلبه لطول غیبۀ امامه فهو معی فی درجتی یوم القیامۀ
درازا خواهد کشید، گویی شیعیان را با چشم خود می بینم که همانند گله بی صاحبی که در دشت و صحرا پراکنده شده به دنبال
چراگاه بگردند، در غیبت او به جستجوي او می پردازند و او را نمی یابند. آگاه باشید که هر کس بر آیین خود استوار بماند و در
3. امیرمؤمنان ،علیه السلام، در روایتی دیگر ( اثر طول غیبت امامش دلش را قساوت نگیرد، روز قیامت در کنار من خواهد بود. ( 3
هنگامی که قائم ما،علیه السلام، « ان القائم منا اذا قام لم یکن لاحد فی عنقه بیعۀ فلذلک تخفی ولادته و یغیب شخصه » : می فرماید
.4 ( قیام کند، بیعت کسی در گردن او نخواهد بود، از این رهگذر تولدش پنهانی انجام گیرد و خودش از دیده ها غایب شود. ( 4
صفحه 25 از 54
اما علمتم انه ما » : امام حسن مجتبی،علیه السلام، در فرازي از حدیث مفصلی که در آن از علل پذیرش صلح سخن گفته می فرماید
منا احد الا و تقع فی عنقه بیعۀ لطاغیۀ زمانه الاالقائم الذي یصلی روح الله عیسی بن مریم خلفه فان الله عزوجل یخفی ولادته و یغیب
مگر نمی دانید که هر یک از ما برگردنش بیعت طاغوت زمانش خواهد بود به جز « شخصه لئلا یکون لاحد فی عنقۀ بیعۀ اذا خرج
قائم ما، که حضرت عیسی در پشت سر او نماز می خواند و لذا خداي تبارك و تعالی ولادتش را مخفی نگه می دارد و خودش را
5 - از پیشواي مذهب، امام صادق، علیه ( در پشت پرده غیبت نهان می سازد تا به هنگام ظهور، بیعت احدي در گردن او نباشد. ( 5
او پنجمین « الخامس من ولدالسابع یغیب عنکم شخصه و لایحل لکم تسمیته » : السلام،پرسیدند: مهدي فرزندان شما کیست؟ فرمود
6.ازحضرت موسی بن ( فرزند هفتمین امام است که شخص او از دیده ها غایب شود و بازگو کردن نامش بر شما روا نباشد. ( 6
نعم یغیب عن ابصار الناس » : جعفر ، علیه السلام، پرسیدند: آیا در میان امامان کسی هست که از دیده ها مخفی گردد؟ فرمود
آري، خودش از دیدگان ناپدید شود ولی یاد او هرگز از خاطر « شخصه و لا یغیب عن قلوب المؤمنین ذکره و هو الثانی عشرمنا
7. از محضر امام رضا ، علیه السلام، پیرامون قائم،عجل الله تعالی فرجه الشریف، ( مؤمنین محو نشود، او دوازدهمین ما می باشد. ( 7
8 .به محضر امام هشتم گفته شد: ( جسم او دیده نشود و نام او بازگو نگردد. ( 8 « لایري جسمه و لایسمی باسمه » : پرسیدند، فرمود
حتی یبعث الله عز و جل » : امیدواریم که صاحب این امر، شماباشید حضرتش توضیحاتی پیرامون امامان بیان کردند، آنگاه فرمودند
تا خداوند براي این امر جوانی را از ما بر انگیزد که ولادت و محل نشو « لهذا الامر غلاما منا خفی المولد والمنشا غیر خفی فی نسبه
9. امام هشتم در حدیث دیگري بتفصیل از ویژگیهاي حضرت مهدي، ( و نمایش پنهان باشد ولی نقطه ابهامی در نسبش نباشد. ( 9
ذاك الرابع من ولدي یغیبه الله فی ستره ماشاء ثم یظهره فیملا به الارض قسطا وعدلا » : علیه السلام، سخن گفته و در پایان می افزاید
او چهارمین فرزند از تبار من است، خداوند به مقداري که بخواهد او را در پشت پرده غیبت نگه می دارد، « کما ملئت جورا و ظلما
10 . امام ( سپس او را ظاهر می سازد و به دست او زمین را پراز عدل و داد می کند، آن چنانکه پر از ظلم و ستم شده باشد. ( 10
او همان « هوالذي یخفی علی الناس ولادته و یغیب عنهم شخصه و یحرم علیهم تسمیته » : جواد، علیه السلام، نیز در این رابطه فرمود
.11 ( شخصی است که ولادتش بر مردم پوشیده باشد و خودش از دیده ها پنهان باشد و بازگو کردن نامش بر آنها حرام باشد. ( 11
امام هادي ،علیه السلام، روزي خطاب به یارانش فرمود: حجت خدا بعد از من فرزندم حسن عسکري می باشد ولی در مورد
زیرا شما شخص « لانکم لاترون شخصه و لایحل لکم ذکره باسمه » : جانشین او چه وضعی خواهید داشت؟ راوي پرسید: چرا؟ فرمود
12 . امام صادق، علیه السلام، در مورد حضور یافتن ( او را نخواهید دید و بازگو کردن او با نام و نشان بر شما روا نخواهد بود. ( 12
مردم « یفقد الناس امامهم یشهد الموسم یراهم ولایرونه » : آن کعبه موعود در ایام حج و شرکت آن حضرت در مراسم حج فرمود
13 . و در حدیث دیگري ( امام خود را گم می کنند، در موسم شرکت می کند، او مردم را می بیند ولی مردم او را نمی بینند. ( 13
براي قائم، علیه السلام، دو غیبت است که در « للقائم غیبتان یشهد فی احدهما المواسم یري الناس و لا یرونه » : در همین زمینه فرمود
ان » : 14 . و نیز در حدیثی دیگر فرمود ( یکی از آنها در موسمها حضور می یابد، او مردم را می بیند ولی مردمان او را نمی بینند. ( 14
براي قائم، علیه السلام، دو غیبت « للقائم غیبتین یرجع فی احداهما و فی الاخري لایدري این هو؟ یشهد المواسم یري الناس و لایرونه
هست، در یکی از آنها به او مراجعه می شود و در دیگري جایگاهش معلوم نباشد، در موسمها حضور یابد، او مردم را ببیند ولی
مردمان او را نبینند. ( 15 ) در میان صدها روایتی که پیرامون غیبت حضرت بقیۀ الله ارواحناله الفداء، از محضر معصومین، علیهم
السلام، شرف صدور یافته، روایات فوق بیش از همه صراحت دارند که در عهد غیبت نمی توان به خدمت آن کعبه مقصود رسید
ولی در هیچ کدام از آنها اشاره اي به تکذیب مدعی رؤیت نشده است. از این رو ، این احادیث و دیگر احادیثی که به این مضامین
از معصومین، علیهم السلام، رسیده است، ضعف سند توقیع شریف را جبران نمی کند و مضمون آن را تقویت نمی کند، و توقیع
شریف از حد خبر ضعیف و خبر واحد فراتر نمی رود. مطلب دیگري که لازم است در مورد مدلول احادیث فوق یادآور شویم این
صفحه 26 از 54
است که:ظاهر احادیث یاد شده این است که در عهد غیبت نمی توان خورشید فروزان امامت را مشاهده کرد و اطلاق آن همه امت
اسلامی را دربرمی گیرد ولی در هیچ یک از احادیث فوق تعبیري نیامده که صریح در عموم باشد. به عبارت دیگر، ما هیچ مدرك
حدیثی نداریم که معصوم،علیه السلام، فرموده باشد که در عهد غیبت هیچ کس آن حضرت را نمی بیند، بلکه بر عکس روایاتی
. داریم که صراحت دارند در این که افرادي به محضر آن حضرت می رسند و اینک به چند دسته از این روایات اشاره می کنیم: 1
امام رضا،علیه السلام، در فرازي از یک حدیث طولانی از حضور یافتن حضرت خضر،علیه السلام، همه ساله در موسم حج سخن
خداوندمنان به وسیله ایشان (حضرت « و سیؤنس الله به وحشۀ قائمنا فی غیبته و یصل به وحدته » : می گویند و در پایان می فرمایند
خضر) وحشت و غربت قائم ما را تبدیل به انس و تنهایی او را مبدل به رابطه و پیوند می سازد. ( 16 ) این روایت صریح است در این
که حضرت خضر،علیه السلام، همواره در محضر آن خورشید فروزان است و به وسیله ایشان رفع غربت از آن حضرت می شود و
در نتیجه این طور نیست که هرگز احدي به محضر آن حضرت نرسد. 2. امام صادق،علیه السلام، در ضمن حدیثی که پیرامون
لا یطلع علی موضعه احد من ولی و لاغیره الا المولی الذي یلی » : مخفی بودن اقامتگاه آن کعبه مقصود سخن می گویند، می فرمایند
از دوست و غیر دوست کسی از جایگاه آن حضرت آگاه نمی شود، به جز خدمتکاري که متصدي خدمت آن حضرت می « امره
باشد. ( 17 ) این حدیث نیز صریح است در اینکه علاوه بر حضرت خضر،علیه السلام، خدمتکار و یا خدمتکارانی در محضر آن
حضرت هستند، که از اقامتگاه آن خورشید فروزان آگاه اند و طبعا دیدگانشان از نور جمالش منور می گردد. 3. امام صادق ،علیه
للقائم غیبتان احداهما قصیرة و الاخري طویلۀ الغیبۀ الاولی لا یعلم بمکانه فیها » : السلام، در حدیث دیگري در همین رابطه می فرماید
براي قائم ما دو غیبت است: یکی کوتاه و دیگري طولانی، در غیبت « الا خاصۀ شیعته و الاخري لایعلم بمکانه فیها الا خاصۀ موالیه
نخستین جز خواص شیعیان از جایگاه آن حضرت آگاه نمی باشند و در غیبت دومی تنها خواص موالیانش از جایگاه آن حضرت
آگاه اند. ( 18 ) این حدیث نیز صریح است در این که گروهی از دوستان خاص آن حضرت از جایگاه آن خورشید تابان در عهده
غیبت آگاه اند و طبعا افتخار ملازمت و سعادت دیدار آن کعبه مقصود را دارند. 4. امام باقر،علیه السلام، تعداد این موالیان را سی
براي « لابد لصاحب هذاالامر من عزلۀ و لابد فی عزلته من قوة و ما بثلاثین من وحشۀ و نعم المنزل طیبۀ » : نفر بیان کرده می فرماید
صاحب این امر به ناگزیر دوران عزلتی هست، در دوران عزلت نیرویی لازم است، دیگر با وجود سی نفر وحشتی نیست، و چه
جایگاه خوبی است مدینه. ( 19 ) از این حدیث استفاده می شود که همواره تعداد سی نفر از اولیاء الهی در محضر آن تنها بازمانده
از حجتهاي پروردگار شرف حضور دارند، که در این دوران عزلت به وسیله آنها رفع غربت از وجود اقدس آن هادي امت و عصاره
عزلت به معناي کناره گیري است، طیبه از » : خلقت می شود. علامه مجلسی رحمۀ الله، در توضیح این حدیث شریف می فرماید
اسامی مدینه طیبه است و این حدیث دلالت می کند که آن حضرت غالبا در مدینه منوره و حوالی آن می باشد و دلالت می کند
براین که همواره سی تن از دوستان و نزدیکان آن امام در محضرش می باشند، که اگر عمر یکی از آنها سر آید دیگري به جاي او
5.محمدبن عثمان عمري، دومین وکیل خاص حضرت بقیۀ الله ارواحنا له الفداء، قسم یاد کرده، می فرماید: (20) «. جایگزین گردد
به خدا سوگند صاحب این امر همه ساله « والله ان صاحب هذاالامر یحضر الموسم کل سنۀ فیري الناس و یعرفهم و یرونه و لایعرفونه »
در موسم حج حضور می یابد، او مردم را می بیند و می شناسد، مردم نیز او را می بینند ولکن نمی شناسند. ( 21 ) این حدیث صریح
است در این که دیدار حضرت منحصر به ملازمان رکاب و متصدیان خدمت نیست، بلکه علاوه بر حضرت خضر ، علیه السلام،
خدمتگزاران، موالیان خاص و گروه سی نفري ملتزمان، که همواره در خدمت آن حضرت هستند ;همه ساله میهمانان خدا و زائران
- خانه خدا، در موسم حج به دیدار آن کعبه مقصود نائل می آیند، جز این که او را نمی شناسند. پس آنچه در احادیث [شماره 14
منظور این است که دیدار توام با شناخت انجام نمی گیرد، ولی « او مردم را می بیند ولی مردم او را نمی بینند » 12 ] آمده است که
دیدار به صورت ناشناس براي همه امکان پذیر است، و این منافات ندارد با اینکه بعدا از روي نشانه هایی متوجه شوند که آن آقا،
صفحه 27 از 54
وجود اقدس آقاي دو جهان حضرت صاحب الزمان ،علیه السلام، بوده است و در هیچ روایتی از این منع نشده است. 6. پیشواي
مذهب ما حضرت امام صادق ،علیه السلام، در ضمن حدیثی که از غیبت حضرت مهدي ، علیه السلام، و شباهت آن به غیبت
فما تنکر هذه الامۀ ان یفعل الله جل و عز بحجته کما فعل بیوسف » : حضرت یوسف ،علیه السلام، بتفصیل بحث کرده اند می فرمایند
چرا این امت نمی پذیرند که خداي تبارك و تعالی « ان یمشی فی اسواقهم و یطابسطهم حتی یاذن الله فی ذلک له کمااذن لیوسف
در مورد حجت خود همان کاري را انجام دهد که در حق حضرت یوسف انجام داد، بدین گونه که در بازارهاي آنها گام بسپارد و
روي فرشهایشان قدم بگذارد، تا روزي که خداوند او را فرمان ظهور دهد، چنانکه به یوسف فرمان داد. ( 22 ) این روایت صریح
است در این که دیدار به صورت ناشناس به موسم حج اختصاص ندارد، بلکه هر روز و شب امکان دارد که کعبه مقصود و قبله
موعود در هر کوي و برزن گام بسپارد، در محافل و مجالس دوستان حضور یابد و سعادت دیدارش را به منتظران ظهور و راهیان
کویش ارزانی دارد. 7. امام زین العابدین،علیه السلام، در حدیثی به شمارش مشابهتهاي حضرت مهدي، علیه السلام، با شش تن از
و اما من ابراهیم فخفاءالولادة و اعتزال الناس و امامن موسی فالخوف و » : پیامبران بزرگ می پردازد و در فرازي از آن می فرماید
نشانه او از حضرت ابراهیم، تولد پنهانی و کناره گیري اش از میان مردم است ;و نشانه او از حضرت موسی، ترس، وحشت و « الغیبۀ
غیبت اوست. ( 23 ) تردیدي نیست که غیبت حضرت ابراهیم و حضرت موسی از همه مردمان نبود، بلکه غیبت ابراهیم ، علیه السلام،
از نمرودیان و غیبت موسی،علیه السلام، از فرعونیان بود. 8. امام باقر،علیه السلام، نیز در حدیث دیگري به شمارش شباهتهاي آن
و اما شبهه من یوسف بن یعقوب علیهماالسلام، فالغیبۀ » . حضرت با پنج تن از پیامبران بزرگ پرداخته، در فرازي از آن فرموده است
و اما شباهت او به حضرت یوسف فرزند حضرت یعقوب،علیهماالسلام، عبارت از غیبت آن « من خاصته و عامته و اختفاؤه من اخوته
حضرت از همگان و مخفی بودنش از برادرانش می باشد. ( 24 ) تردیدي نیست که غیبت حضرت یوسف، علیه السلام، نسبت به ایل
و تبار و برادران معاندش غیبت بود و گرنه در تمام مدت افرادي با او مراوده داشتند، چه در خانه عزیز مصر، چه در زندان و چه در
هنگامی که بر اریکه حکومت تکیه داده بود. 9. امام صادق،علیه السلام، نیز مشابهتهاي آن حضرت را با چهار تن از پیامبران بیان
و اما نشانه « و اما سنته من یوسف فالستر جعل الله بینه و بین الخلق حجابا یرونه و لا یعرفونه » : می کند و در فرازي از آن می فرماید
آن حضرت از حضرت یوسف پرده نشینی اوست، خداوند بین او و بین مردمان حجابی قرار داده که او را مردمان می بینند ولی نمی
شناسد. ( 25 ) این حدیث نیز صریح است در اینکه غیبت آن حضرت از مردمان همانند غیبت پیامبران است که به هنگام بروز خطر
مخفی می شدند و اختفاي آنها به این صورت نبود که هرگز احدي آنها را نبیند، بلکه مردم با آنها دیدار و مراوده داشتند، جز این
ان سنن الانبیا بما وقع بهم من الغیبات حادثۀ فی » : که آنها را نمی شناختند. 10 . امام صادق ،علیه السلام، در این رابطه می فرماید
سیره پیامبران ،علیهم السلام، در زمینه غیبتهایی که براي آنها رخ داده است عینا « القائم منا اهل البیت حذوالنعل بالنعل والقذة بالقذة
در مورد قائم ما اهل بیت نیز واقع خواهد شد، درست همانند مطابقت دو لنگه کفش و دو چوبه تیر. ( 26 ) در این حدیث با صراحت
تمام بیان شده است که غیبت حضرت بقیۀ الله، علیه السلام، دقیقا همانند غیبت پیامبران عظیم الشانی چون: حضرت ادریس،حضرت
نوح، حضرت صالح، حضرت ابراهیم، حضرت یوسف، حضرت موسی، علیهم السلام، و حضرت رسول اکرم،صلی الله علیه و آله،
کمال الدین وتمام النعمه از معصومین روایت کرده است. ( 27 ) از بررسی » است که تفصیل آنها را شیخ صدوق در کتاب گرانسنگ
احادیث فوق به این نتیجه رسیدیم که دیدار حضرت بقیۀ الله اروحناله الفداء، نه تنها امکان پذیر است، بلکه واقع شده و براي
گروهی به طور مداوم، سعادت دیدار آن حضرت میسر است، که از آن گروه اند: حضرت خضر، خدمتگزاران، موالیان خاص و
یک گروه سی نفري، که در متن احادیث از معصومین، علیهم السلام، تصریح شده که همواره در محضر آن کعبه دلها هستند و به
وسیله آنها رفع غربت از آن عصاره خلقت می شود. و دیدار آن حضرت به صورت ناشناس از هیچ کس نفی نشده، چنانکه در
احادیث بصراحت آمده و از تشبیه غیبت آن حضرت به غیبت پیامبران نیز استفاده می شود. از بررسی احادیث مربوط به غیبت، که
صفحه 28 از 54
14 نمونه آن در این گفتار، به عنوان صریحترین احادیث غیبت آورده شد، نیز به این نتیجه رسیدیم که این احادیث اگر چه ظهور
در عدم امکان رؤیت دارند، ولی هیچ کدام صریح در آن نیستند و در هیچ کدام اشاره اي به تکذیب مدعی رؤیت نشده است. در
هر کس پیش از خروج سفیانی وصیحه آسمانی ادعاي مشاهده کند، دروغگو و تهمت » : نتیجه توقیع شریفی که در آن آمده است
پیشه است از حد خبر واحد ضعیف فراتر نمی رود و دیگر احادیث مربوط به غیبت، ضعف سند آن را جبران نمی کند. در شماره
اول مجله موعود، متن توقیع شریف را با منابع و مصادرش آوردیم، در شماره سوم سند آن را بررسی کردیم، در این شماره توضیح
دادیم که روایات دیگر ضعف سند آن را جبران نمی کند، در شماره بعدي به فضل الهی دلالت آن را بر امکان یا عدم امکان
تشرف در عصر غیبت، بررسی خواهیم نمود. ماهنامه موعود شماره 5 پی نوشتها: 1.صدوق، محمدبن علی بن بابویه، کمال الدین و
تمام النعمۀ، ج 2، ص 516 ، چاپ جامعه مدرسین، قم. 2. شیخ بهائی، الاربعون ، ص 206 ، چاپ نویداسلام، قم. 3. صدوق،محمدبن
4. علامه مجلسی، محمدباقربحارالانوار، ج 51 ، ص 109 ، چاپ مؤسسه وفا، بیروت. 5. امین . علی بن بابویه، همان ،ج 1، ص 303
الاسلام طبرسی، اعلام الوري باعلام الهدي، ج 2، ص 230 ، چاپ مؤسسه آل البیت، قم. 6. صدوق، محمدبن علی بن بابویه،همان،
8. کلینی، محمدبن یعقوب،اصول کافی، ج 1، ص 333 ، چاپ . 7. علامه مجلسی، محمدباقر،همان، ص 150 . ج 2، ص 411
دارالاضواء، بیروت. 9. نعمانی، محمدبن ابراهیم ،کتاب الغیبۀ، ص 168 ، چاپ مکتبه صندوق، تهران. 10 . صدوق، محمدبن علی بن
11 . ابن خزازقمی، کفایۀ الاثر فی النص علی الائمۀ الاثنی عشر، ص 278 ، انتشارات بیدار، قم. 12 . طوسی، . بابویه، همان ، ص 376
محمدبن حسن،کتاب الغیبۀ ، ص 202 ، چاپ معارف اسلامیۀ، قم. 13 . طبري امامی، دلائل الامامۀ، ص 482 ، چاپ بنیاد بعثت، قم.
. 16 . صدوق، محمدبن علی بن بابویه، همان، ص 391 . 15 . نعمانی، همان، ص 175 . 14 . کلینی، محمدبن یعقوب،همان، ص 339
19 . طوسی، محمدبن حسن، همان، . 18 . کلینی، محمدبن یعقوب، همان، ص 340 . 17 . نعمانی، محمدبن ابراهیم، همان، ص 172
22 . کلینی، محمدبن . 21 . طوسی، محمدبن حسن، همان، ص 364 . 20 . علامه مجلسی، محمدباقر، همان، ج 52 ، ص 158 . ص 162
23 . فیض کاشانی ، المحجۀ البیضاء، ج 4، ص 338 ، چاپ جامعه مدرسین، قم. 24 .صدوق ، محمدبن علی . یعقوب،همان، ص 337
، 26 . صدوق،محمدبن علی بن بابویه، همان، ج 2 . 25 . علامه مجلسی، محمدباقر، همان ، ص 224 . بن بابویه، همان، ج 1، ص 327
کمال الدین به طوري که شیخ صدوق،قدس سره، در مقدمه آن بیان کرده، به فرمان حضرت بقیۀ الله ارواحنا » 27 . کتاب . ص 345
. فداءو به منظور تشریح غیبت پیامبران تالیف شده است ;کمال الدین ، مقدمه ، ص 3
نگرشی بر دوران غیبت صغري و نقش نواب خاص- 3
قسمت?سوم علی غفارزاده علل?محفوظ ماندن مکتب تشیع ازاثرات منفی غیبت پس از شهادت امام?حسین، علیه السلام،
درسرزمین?کربلا، امامان بعد از او همیشه نسبت?به خلفاي حاکم با تقیه رفتار می?نمودند و از آن تاریخ به بعد، به شیعیان فرصت
داده نشد به طور آزاد به ترویج و تبلیغ مبانی عقیدتی و فکري خویش، در سطح گسترده بپردازند. البته، رفتار همراه با تقیه ائمه
معصومین ،علیهم?السلام، به?این معنی?نبود که حقانیت?حکومت و خلافت امویان و عباسیان را پذیرفته باشند،بلکه?ازهر
فرصت?مناسبی?براي بیان عدم صلاحیت?حکومت آنها استفاده می?نمودند. در طول تاریخ حکومت امویان و عباسیان، تا زمان
غیبت صغري، هیچ خلیفه و حاکمی پیدا نشد که از شیعیان جانبداري نموده و عرصه فعالیت را براي آنان باز بگذارد. امویان که
دشمن سرسخت آل علی ،علیه?السلام، بودند در دشمنی با آنان از هیچ تلاشی مضایقه نکردند. عباسیان هم، در ابتدا به عنوان
خانواده اهل?بیت ،علیهم?السلام، به خاطر رسیدن به پیروزي در برابر امویان، بر سر کار آمدند، ولیکن بعد از اندك زمانی همان
خط مشی امویان را تعقیب کردند. آنها بعد از پیدا شدن فرقه?هاي کلامی گاهی طرفدار معتزله و زمانی طرفدار اهل حدیث و
حنابله بودند و اگر شیعیان را در حال ضعف می?دیدند، نسبت?به آنها بی?اعتنایی می?کردند، و اگر قدرت آنها رو به فزونی
صفحه 29 از 54
می?گذاشت و خطري احساس می?کردند، براي تضعیف و نابودي آنها اقدام می?نمودند. علی?رغم چنین?شرایط خاص زمانی،
مکتب تشیع با رهبري ستارگان درخشان امت، خود را از بحرانهاي ناگوار و خصمانه نجات داد و با تمام مبانی، بدون کمترین
انحرافی، خود را حفظ کرد. اینکه بقاي مکتب تشیع در طول تاریخ، با وجود مخالفتها و دشمنیهاي?سرسختانه?صاحبان?قدرت و
حکومت، وابسته به چه علل و عواملی است، نیازمند بحثی ریشه?دار و تخصصی است تا اینکه به طور کامل واضح و روشن گردد;
لیکن بحث ما به یک مقطع زمانی خاص یعنی دوران غیبت صغري اختصاص دارد. با وجود اینکه، در زمانهاي قبل، امام معصوم در
میان مردم حضور داشت و به?طور مستقیم جامعه و شیعیان را رهبري می?نمود، دشمنان باایجاد تفرقه و فرقه?سازي در میان امت
فرصت فعالیت?به آنها نمی?دادند، ولی حالا که شیعیان در غیبت صغري، بحران و شرایط سخت?تري که همان عدم حضور
مستقیم امام ، علیه?السلام، در میان آنان است، رو به رو شده?اند، چگونه می?توانند خود را حفظ کنند. و هیچ آبی از آب تکان
نخورد؟ درست است?شیعیان در اوایل غیبت، به فرقه?هاي مختلفی انشعاب یافتند و بعضی?ها منحرف گشتند ;همان طوري که
اشاره خواهد رفت، ولی بعد از اندك مدتی همه جبران گردید و همه فرقه?ها منحل شد. چه عواملی باعث گردید که مکتب تشیع
و شیعیان از اثرات منفی غیبت جان سالم به در برند و پراکنده و متلاشی نگردند و تا این زمان با کاملترین مبانی عقیدتی، فکري و
احکام و فروع فقهی پا برجا بمانند و در اوج قدرت و عظمت در افق تاریخ بدرخشند؟ به نظر می?رسد که عوامل و علل مختلفی در
این مساله نقش داشته است، که ما در اینجا به سه عامل از آنها اشاره خواهیم کرد و چون، عامل سوم، محور و اساس تحقیق ما را
تشکیل می?دهد، به طور مفصل به آن خواهیم پرداخت. 1. آمادگی افکار عمومی اولین نقش را در خنثی سازي آثار منفی?غیبت،
پیامبراکرم ،صلی?الله علیه وآله، و ائمه معصومین ،علیهم?السلام، ایفا نموده و زمینه را براي غیبت آماده و مهیا کرده?اند. این
بزرگواران از دو طریق به این آماده سازي پرداخته?اند: الف)زمینه?سازي?وآمادگی افکارعمومی?ازطریق?پیشگویی
ازهمان?اوایل رشد و گسترش اسلام شخص رسول اکرم، صلی?الله?علیه وآله، و به پیروي از ایشان ائمه بارها مساله غیبت را
یادآوري می?کردند و این?وضع تا زمان امام?حسن?عسکري، علیه?السلام، ادامه یافت، و این خود، به نوعی تفکر شیعه را براي
پذیرش غیبت آماده ساخت. احادیث، درباره این موضوع، در حد تواتر است، ولیکن برخی از آنها را به عنوان نمونه نقل می?کنیم:
علی بن ابی?طالب امام امت من، و جانشین بعد از من است، مهدي منتظر، که خداوند به » : پیامبر اکرم ،صلی?الله علیه وآله، فرمود
دست او زمین را از عدل و داد پر می?کند بعد از اینکه از ظلم و ستم پر شده باشد، از نسل اوست ;به حق آن کسی که مرا به
پیامبري مبعوث کرد، ثابت قدمان در ولایت آن حضرت در زمان غیبتش، از یاقوت سرخ کمیابتر هستند. جابر برخاست و عرض
آري، به خدا سوگند براي اینکه خداوند افراد با ایمان را خالص » : کرد: یا رسول الله! مگر قائم از فرزندانت غایب می?شود؟ فرمود
1) اي جابر، این تقدیري از تقدیرات خداوند، و سري از اسرار اوست که از بندگان ) « گرداند و کافران را تدریجا نابود سازد
بار » : 2) امیرمؤمنان علی، علیه?السلام، می?فرماید ) «. پوشیده است. مبادا در امر خدا شک و تردید کنی که چنین شکی کفر است
خدایا! همواره باید حجتی در روي زمین باشد که بندگانت را به سوي دین تو رهنمون شود و تعالیم تو را به آنها بیاموزد تا حجت
تو باطل نگردد و بندگانت پس از هدایت تو، گمراه نشوند. حجت تو یا ظاهر و آشکار خواهد بود که اطاعت نخواهد شد و یا از
دغ?یده?ها غایب خواهد بود که انتظارش را خواهند کشید. اگر چه جسم او از ترس مخفی باشد، علم و آدابش در قلوب مؤمنان
قائم هذه الامۀ هو التاسع من » : 3) امام?حسین،علیه?السلام،می?فرماید ) «. ثابت و استوار خواهد بود و به آنها عمل خواهند کرد
قائم این امت، نهمین فرزند من است. او صاحب غیبت است، و او ? « ولدي، و هو صاحب الغیبۀ، و هو الذي یقسم میراثه و هو حی
براي صاحب امر، بناچار » : کسی است که در حال حیاتش میراث او را تقسیم می?کنند. ( 4) امام کاظم ،علیه?السلام، می?فرماید
غیبتی است که بیشتر معتقدان به او، از اعتقاد خود باز گردند. آن امتحان بزرگی است که خداوند بندگان خود را با آن آزموده
5) باید توجه داشت که پیشوایان دین، با بیان ) «. است. اگر پدران شما صحیح تر از این، راهی می?یافتند، از آن پیروي می?کردند
صفحه 30 از 54
این گونه روایات درباره غیبت، نظرشان این بود که هرگونه شک و تردید را از دل شیعیان برطرف سازند و آنان را براي غیبت
طولانی امام خود، آماده نمایند تا با غیبت انس بگیرند و عادت کنند ;و با وظایف خود در دوران غیبت آشنا شوند و از روي دلایل
قطعی، به وجود غیبت امام خود ایمان راسخ و استوار پیدا کنند. ب ) ایجاد آمادگی و زمینه سازي عملی شرایط بحرانی که ائمه
،علیهم السلام، در زمان عباسیان، با آن روبرو شدند، ایشان را واداشت، تا ابزار جدیدي را براي ارتباط با اعضا
جامعه?خود،جستجوکنند.مآخذ شیعه امامیه، حاکی از آن است که امام ششم حضرت صادق، علیه?السلام، نخستین امامی است که
نظام زیر زمینی ارتباطات را در جامعه به کار گرفت. ( 6) هدف اصلی وکالت [در اوایل ]جمع آوري خمس، زکات و انواع دیگر
خیرات و مبرات براي امامان از ناحیه شیعیان بود. گرچه امکان دارد اهداف دیگري در آن زمان در برداشته باشد، لیکن مآخذ
بندرت آنها را ثبت کرده?اند. امام صادق ، علیه?السلام، آنچنان?هوشیارانه?فعالیتهاي?سازمان را هدایت می?کرد که عباسیان به
هیچ عنوان?قادر نبودند از وجود آن آگاهی یابند. آن حضرت، از روي تقیه، از پیروانش می?خواست تا وظایفی را نسبت?به
نصر بن قابوس لخمی » : سازمان انجام دهند، بی?آنکه بدانند در واقع کارگزاران او هستند. ( 7) شیخ طوسی روایت?می?کند
8) خلفاي?عباسی، از ?) .« بیست?سال وظیفه وکالت او را انجام داد، بدون آنکه بداند واقعا به عنوان وکیل حضرت منصوب است
سال 197 ق. به بعد، از زمان مامون، سیاست و روش جدیدي را براي نظارت و مراقبت?بیشتر و دقیقتر امامان اتخاذ نمودند، و آن
عبارت از اقامت اجباري آنها در پایتخت?بود. این سیاست?برامام رضا، امام جواد، امام هادي و امام حسن عسکري ،علیهم?السلام،
تحمیل شد. لذا آنها جهت ارتباط با پیروان خودمجبورشدندبه?گسترش سازمان کالت?بپردازند ;تا در هر شرایطی بتوانند اهداف
الهی خود را که هدایت و راهنمایی مردم باشد پیگیري کنند. به مرور زمان ائمه ،علیهم?السلام، به علت عدم امکان تماس مستقیم با
این نکته ناگفته نماند که بعد از » : پیروانشان، مسؤولیت?بیشتري را به وکلا واگذار کردند. کامل سلیمان در این زمینه می?نویسد
امام هشتم، دیگرامامان معصوم، براي همگان ظاهر نمی?شدند. بلکه براي خواص شیعه، آن هم در موارد خاص ظاهر می?شدند،
حتی پاسخ سؤالات و رفع نیازمندیهاي آنها را غالبا از پشت پرده انجام می?دادند، تا شیعیان را براي غیبت ولی عصر آموزش دهند
و آماده کنند. در پرتو همین تجربه و تمرین بود که غیبت امام براي شیعیان گران نبود، در صورتی که براي دیگران سخت و دشوار
9) هر چه دوران غیبت صغري نزدیکتر می?شد، استتار ائمه بیشتر ) «. بود ;زیرا آنها از چنین دوران تمرین، بی?بهره بودند
می?گردید ;و لذا می?بینیم در زمان امام هادي و امام حسن عسکري ،علیهماالسلام، این مساله محسوستر و ملموستر است. مسعودي
می?نویسد: روایت?شده که امام هادي ، علیه?السلام، غیر از عده کمی از یاران خود از نظر اغلب شیعیان غایب بود، موقعی که امر
امامت?به امام حسن عسکري ،علیه?السلام، واگذار شد، آن حضرت با خواص شیعیان خود و غیر آنان از پشت پرده صحبت
می?کرد. علت این که آن حضرت و پدر بزرگوارش این عمل را انجام می?دادند، این بود که مقدمه غایب شدن امام زمان را
فراهم کرده باشند تا گروه شیعیان با این موضوع مانوس شوند و منکر غایب شدن امام نشوند و مردم به پنهان بودن امام عادت
10 ) بنابراین، پیشوایان دین با استتار و پنهان زیستی و با به کارگیري نظام وکالت?به طور عملی و عینی، خواص و عموم ) «. کنند
شیعیان را جهت پذیرش غیبت صغري آماده و مهیا ساختند. 2. بیداري و هشیاري شیعیان دومین نقش را جهت?خنثی?سازي آثار
منفی غیبت و حفظ مکتب تشیع، خود شیعیان ایفا نمودند. این گروه، چون ربیت?یافته مکتب اهل?بیت عصمت و طهارت?اند، لذا
آموزشها و راهنماییهاي آن بزرگواران موجب گردیده، یک?نوع?خصایص?وویژگیهایی در وجود آنها متبلور گردد که از دیگران
متمایز شوند. شیعیان?وشاگردان?واقعی?این مکتب، از روشن?بینی، بصیرت و آگاهی ویژه?اي برخوردارند و لذا در طول تاریخ
عادت داشته و دارند که همیشه به معیار عمل کنند، نه به تلقین?ها، اینان اهل?استدلال و منطق?اند نه تقلید کورکورانه، و محک
امتحان و آزمایش یکی از روشهاي اینها در زندگی است. به طور خلاصه می?توان گفت که نحوه ساختار تفکر شیعی، مبتنی بر
یک تفکرمنطقی است. بعد از شهادت امام حسن عسکري ، علیه?السلام، که یک موقعیت?بحرانی ویژه، به خاطر عدم حضور
صفحه 31 از 54
مستقیم و فقدان امام معصوم ،علیه?السلام، به وجود آمده بود و از طرف دیگر اهل حدیث و حنابله که دشمنان سرسخت?شیعه به
حساب می?آمدند، در اوج قدرت بوده و حتی گاهی در مقابل حکومت?نیزدست?به اقداماتی می?زدند - چه برسد به شیعیان - و
طرفداران مکتب تشیع را ملحد و کافر قلمداد می?نمودند، شیعیان، از همین ابزار و روش عقلایی و منطقی بهره?جسته و توانستند
در مرحله اول، جانشین واقعی امام حسن عسکري ،علیه السلام، را که حضرت حجۀ?بن الحسن المهدي ، علیه?السلام، بود،
تشخیص داده و در مرحله دوم، مدعیان دروغین نیابت را، از مدعیان راستین تمییز دهند و خط ولایت و امامت را دنبال نمایند. در
آن دوران، فریبنده?ترین و گمراه کننده?ترین?جریان،ادعاي?جعفر، برادر امام حسن عسکري، علیه?السلام، براي جانشینی آن
حضرت و مدعیان دروغین نیابت?بود. علاوه بر دشمنان خارجی که سعی و تلاش در متلاشی کردن شیعیان داشتند. ولی اینها
دشمنان داخلی بودند که تاثیر آنها در منحرف کردن اذهان عمومی بیشتر و مبارزه با آنها مشکل?تر است. تاریخ نشان داده است
کسانی که با اسم اسلام?به?مخالفت?با اسلام پرداخته?اند، از موفقیت?بیشتري برخوردار بوده و توانستند عده?اي از عموم مردم را
که پسر امام هادي و برادر امام حسن عسکري ،علیهم?السلام، بود، ادعاي جانشینی ? « جعفر کذاب » فریب بدهند. لذا شخصی چون
برادر خود را می?کند، و همچنین کسانی که مدتی را با اصحاب امام هادي یا امام حسن عسکري و یا امام مهدي ،علیهم السلام،
بوده?اند و بعدا به خاطر تبعیت از هواي نفس و دنیاطلبی و شهرت طلبی، مدعی دروغین نیابت امام زمان شدند و تشخیص نیات
پلید آنان و مبارزه با آنها بمراتب سخت?تر از دشمنان خارجی و شمشیر به?دست?بود ;ولی به حول قوه الهی شیعیان بیدار و
هوشیار، بخوبی این مرحله را پشت?سر گذاشته و همه آنها را با همان روش منطقی رسوا کردند و شک و تردید ایجاد شده توسط
آنان را از قلوب مردم زدودند. وقتی که زندگانی نواب خاص را مطالعه?می?کنیم،شواهد زیادي درباره این مطلب می?یابیم. لیکن
مقام، گنجایش?ذکرتفصیلی?مواردومصادیق این موضوع را ندارد و لذا ما به دو مورد اکتفا می?کنیم و برخی موارد
که یکی از مدعیان دروغین ? « حلاج » .1- دیگررادرشرح?حال نایبان خاص امام زمان ،علیه?السلام، گزارش خواهیم کرد. 2
نیابت?بود و با حیل مختلف، مردم?رافریب?می?داد،چون?می?خواست که در میان شیعیان از مقبولیت?بالاتري برخوردار باشد، به
که از رهبران شیعه در آن زمان به شمار می?رفت و از نفوذ فوق?العاده?اي در میان آنها ? « ابوسهل اسماعیل?بن علی نوبختی »
بهره?مند بود، نامه?اي نوشت و به او پیغام داد که من وکیل حضرت صاحب?الزمان هستم و از طرف امام غایب مامورم که به تو
نامه بنویسم که هرگونه نصرت و یاري خواسته?باشی براي تو آشکار سازم تا مطمئن شوي و در نیابت من تردید نکنی! ابوسهل هم
به وي پیغام داد که من در مقابل آن همه معجزات و کرامات که از تو به ظهور رسیده، فقط موضوع?مختصري?راپیشنهادمی?کنم،
و آن این است که: من گرفتار محبت کنیزکان هستم و به ایشان عشق می?ورزم و عده?اي از آنان را در تملک ;دارم و قادر به
چیدن میوه?اي از بستان وصل ایشان نیستم و اگر هر جمعه موي خویش را به خضاب رنگین نسازم، پیري من آشکار می?گردد و
کنیزکان از من دور می?شوند و از این جهت?سخت در زحمت می?باشم. اگر کاري کنی که از رنج?خضاب رها شوم و موي
سفید من سیاه گردد، دست اطاعت?به سمت تو دراز می?کنم و با تو هم عقیده می?شوم و از مبلغین مذهب تو شده و اموالم را در
راه تو صرف می?نمایم. وقتی حلاج به اشتباه خود پی برد که با چه کسی مکاتبه کرده است، از او منصرف شد و جوابی به او نداد.
ابوسهل بعد از آن، در هر محفلی به عنوان مسخره این داستان را نقل می?کرد و اسرار او را فاش می?نمود و این قصه باعث نفرت
هنگامی که امام حسن »: از پدرش روایت می?کند که ? « ابو الحسن علی بن سنان موصلی » .2-2 ( عموم مردم از او گردید. ( 11
عسکري ،علیه?السلام، وفات یافت، جماعتی از قم و جبل، با اموال زیادي که مرسوم بود، آمدند و از رحلت آن حضرت اطلاع
نداشتند ;وقتی به سامرا رسیدند، جویاي حال امام حسن عسکري ،علیه?السلام، شدند. به آنها گفته شد که: حضرت وفات کرده
است. پرسیدند: وارث او کیست؟ گفتند: وارث او جعفر، پسر امام هادي،علیه?السلام، است (یعنی، جعفر کذاب). پرسیدند: او
کجاست؟ گفتند: او اکنون براي تفریح، سوار قایقی شده و در دجله به میگساري مشغول و جمعی از خوانندگان و نوازندگان
صفحه 32 از 54
براي?اوخوانندگی?ونوازندگی?می?کنند. وقتی که آنها، این حرفها را شنیدند، با خود گفتند: این اعمال اوصاف امام نیست.
گفت: ? « ابوالعباس احمدبن جعفر حمیري قمی » بعضی از آنها گفتند: این اموال را برگردانده و به صاحبانش مسترد می?داریم. ولی
نه ! صبر می?کنیم تا این مرد برگردد و کاملا درباره او تحقیق می?کنیم. وقتی جعفر برگشت?به وي سلام نموده و گفتند: سرور
ما! ما مردمی از اهل قم هستیم و جماعتی از شیعه و غیر شیعه نیز با ما هست، اموالی را براي امام حسن?عسکري،علیه?السلام،
آورده?ایم. جعفر پرسید: آن اموال اکنون کجاست؟ گفتند: نزدماست. گفت: آنها را پیش من بیاورید. گفتند: این اموال داستانی
دارد. گفت: آن داستان چیست؟ گفتند: این اموال از شیعیان جمع شده و هر دو یا سه دیناري از آن یک نفر است، که اینها را
جمع?کرده و در کیسه?اي گذاشته و سرآن کیسه?را مهر و موم نموده?اند. و رسم?چنین بوده که ما هر وقت مالی را خدمت امام
حسن عسکري، علیه?السلام، می?آوردیم مقدار اموال را به?طور معین بیان می?کرد و سپس هر اندازه آن، مال چه کسی بود، نام
می?برد و نقش سکه?ها را هم بیان می?فرمود. جعفر گفت: شما دروغ می?گویید و چیزي را (علم غیب) به برادرم، نسبت
می?دهید که در وي نبود. وقتی آنها سخنان جعفر را شنیدند، به یکدیگر نظر افکندند، باز جعفر گفت: اموال را به من تحویل
بدهید. آنها گفتند: ما اجیر و وکیل صاحبان این اموال هستیم و آن را جز با نشانه?هایی که به وسیله آن امام را می?شناسیم، به
کسی تسلیم نمی?کنیم. اگر تو امام هستی، آن نشانه?ها را بیان کن والا ما آن را به صاحبانش برمی?گردانیم تا هر گونه صلاح
دیدند عمل کنند. جعفر نزد خلیفه رفت و از آنها شکایت کرد، وقتی خلیفه آنها را احضار کرد ;گفت: اموالی را که با خود
آورده?اید به جعفر بدهید. آنها گفتند: ما مردمی هستیم که اجیر و وکیل صاحبان این اموال هستیم، و صاحبان آن هم، به ما دستور
داده?اند فقط به کسی بدهید که با نشانه و دلیل استحقاق خود را در اخذ آن، ثابت نماید ;چنانکه با امام حسن عسکري،
علیه?السلام، نیز به همین گونه رفتار می?کردیم. خلیفه پرسید: علامتی که در امام حسن عسکري ،علیه?السلام، بود، چیست؟
آنهاگفتند: امام دینارها و صاحبان آن و نوع و مقدار اموال را (قبل از تسلیم) بیان می?داشت، وقتی این نشانه?ها را می?گفت، ما
هم اموال را به وي تسلیم می?نمودیم. بارها به حضورش می?رسیدیم و همین علامت و دلیل را از او مشاهده می?کردیم. اکنون
آن حضرت رحلت فرموده، اگر این مرد جانشین اوست، مانند برادرش علائم و نشانه?هاي این اموال را بگوید تا به او تسلیم نماییم;
و گرنه به صاحبانش برمی?گردانیم. هنگامی که جعفر این را شنید، به خلیفه گفت: اینها مردمی دروغگو هستند و بر برادرم دروغ
می?بندند و آنچه آنها درباره او معتقدند، علم غیب است (که جز خدا نمی?داند) خلیفه گفت: اینها فرستادگان مردم هستند و
ماعلی الرسول الا البلاغ. جعفر از حرف خلیفه مات و مبهوت ماند و جوابی نداد. سپس آنها از خلیفه خواستند کسی را همراه آنها
بفرستد که تا بیرون شهر آنها را بدرقه کند، خلیفه هم راهنمایی همراه آنان فرستاد که تا بیرون شهر آنها را مشایعت کند ;هنگامی
که از شهر دور شدند، ناگاه جوان زیبایی را دیدند که به نظر خدمتکار و خادم می?رسید، جوان زیبا صدا زد: اي فلانی پسر فلانی
و فلانی پسر فلانی! دعوت مولاي خودتان را بپذیرید. آنها پرسیدند: آقا و مولاي ما توهستی؟ گفت: خیر! من خادم مولاي شما
هستم، با من بیایید تا به خدمت او برویم. آنها هم با او رفتند تا وارد خانه امام حسن عسکري ،علیه?السلام، شدند. دیدند فرزند آن
حضرت، قائم، علیه?السلام، مانند پاره ماه، در حالی که لباس منبري پوشیده، روي تختی نشسته است.آنهابه وي سلام کردند و او
هم جواب داد. سپس فرمود: تمام اموالی که آورده?اید، فلان مقدار است. سپس مشخصات آورندگان ومقدار اموالی را که همراه
آنان بود، بیان کرد. آنگاه اوصاف لباسها و توشه?ها و چهارپایانی که داشتیم، بیان فرمود. در برابر امام ،علیه?السلام، به سجده
افتاده و شکر خدا کردیم و زمین جلو روي امام را بوسه زدیم. سپس سؤالاتی که داشتیم، نمودیم و اموالی را که آورده بودیم تسلیم
کردیم و حضرت به ما دستور داد: بعد از این اموال را به سامرا نیاورید و فرمود: شخصی (وکیلی) براي شما در بغداد تعیین می?کنم
که اموال را به او بدهید و گرفتاریهاي خود و نامه?ها را به او داد. و به وسیله او با من تماس گرفته و مشکلات خود را برطرف
،( نمایید. آنگاه هیات قمی?ها از خدمت امام ، علیه?السلام، مرخص شدند و بیرون رفتند. ( 12 ) پی?نوشتها 1. سوره آل عمران( 3
صفحه 33 از 54
3. الصدوق، محمدبن علی?بن الحسین، . 2. الحرالعاملی، محمدبن الحسن، اثباة?الهداة، ج 6، ص 39 ، ح 107 . آیه 141
4. سلیمان، کامل، یوم?الخلاص، ص 150 ، به نقل از: الیزدي الحائري، علی، . کمال?الدین و تمام?النعمۀ، ج 1، ص 302 حدیث 11
5. همان، ص 156 ، به نقل از: الصافی الگلپایگانی، لطف?الله، منتخب?الاثر . الزام?الناصب فی اثبات?الحجۀ?الغائب، ص 67
javed ilA. : 6. تاریخ سیاسی غیبت امام دوازدهم ، علیه?السلام، ص 134 ، به نقل از . فی?الامام الثانی عشر، ص 205
9. سلیمان، کامل، همان، . 8. الطوسی، محمدبن الحسین، الغیبۀ، ص 347 . همان، ص 135 .Op.cit.Indr lsam ,(1939)212 7
.11 . 10 .المسعودي، علی?بن الحسین، اثباة?الوصیۀ لعلی?بن ابی?طالب، ص 231 . ترجمه علی?اکبر مهدي?پور، ج 1، ص 266
الطوسی، محمدبن الحسن، همان. 12 . الصدوق، محمدبن?علی?بن?الحسین، همان، ج 2، ص 476 ، ح 27 .(این حدیث?با استفاده
ترجمه?شده است). « مهدي?موعود ?» ازکتاب
گفتگو درباره مهدي
عبدالجبارشراره مترجم: مصطفی شفیعی اشاره: در شماره قبل به بررسی روش کسانی که در صحت اندیشه مهدویت تردید کردهاند
ملل و نحل ادعا کرده که معتقدان به امامت امام حسن عسکري ،علیهالسلام، » شهرستانی در کتاب » پرداخته و در ادامه گفتیم که
پس از مرگ ایشان به یازده گروه تقسیم شدند ;اما هیچ اشارهاي به نام این گروهها و رهبران آنها نکرده است. که این خود
نادرستبودن ادعاي او را ثابت میکند. اینک در ادامه مطالب پیشین و براي روشنتر شدن سستی ادعاي یادشده ، کلمات برخی از
علامه عبدالحسین » بزرگان را که به نقد سخنان شهرستانی پرداختهاند، مورد بررسی قرار میدهیم. به عنوان نمونه به پاورقی
اي» : الفصول المهمه راجع به این دروغی که شهرستانی در کتابش آورده است اشاره میکنیم. وي مینویسد » شرفالدین در کتاب
کاش ایشان حرفهایی را که از این فرقهها نقل میکند با ذکر نام کتاب یا شخصی مستند میکرد! یا حداقل یکی از مکانهایی را که
در آن زندگی میکردند و یا زمانی را که در آن میزیستهاند و یا حتی نام این فرقهها را ذکر میکرد. شما را به خدا قسم تا کنون
دیدهاید که گروههایی با هم بجنگند و یا مکتبی را میشناسید که آراء و نظریاتش مورد نقد و بررسی باشد ولی کسی نه از زنده و
1) گویااخیرا یکی از آنها به اشتباه خود پی برده و گفته ) «!؟ نه از مردهشان خبري نداشته باشد و نام و نشانی از آنها موجود نباشد
من امامی را که از اهل بیت،علیهمالسلام،باشد و وجودش ثابتشده باشد انکار نمیکنم، البته براي من نسبتبه ولادت امام » : است
او در ادامه مدعی شده که علت این شک در دست نبودن دلایل کافی و یا قانعکننده نبودن «. دوازدهم فقط شک حاصل شده است
دلایل موجود است!! اما در اینجا این پرسش مطرح است که اینها در جستجوي چه نوع دلیلی هستند؟ آیا دلیلی قويتر از اتفاق
جماعت دانشمندان امت و راویان موثق، در مورد ولادت امام حجۀ بن الحسن العسکري وجود دارد؟ چون براي اثبات این موارد،
هیچ چیز مثل خبر صحیح، شواهد فراوان و وجود قرائن و مؤیدات عقلی و منطقی نیست و در این زمینه همه اینها موجود است.
دفاع عن الکافی اثبات کرده است، اشاره » ثامر العمیدي در جزء اول کتاب خود به نام » بیمناسبت نیست که در اینجا به آنچه که
کنیم. وي ولادت امام و بقاي وجود شریف آن حضرت را از طریق روایات و احادیث صحیح و نقلهاي متواتر تاریخی اثبات کرده و
اعترافات و اقرارهاي فقیهان، محدثان، مفسران، مورخان، پژوهشگران، ادیبان و نویسندگان اهل سنت و جماعت را درباره ولادت
رویانی در کتاب » عمیدي از آغاز قرن چهارم هجري شروع کرده و از افرادي مثل » . حضرت مهدي، علیهالسلام، آورده است
مفاتیحالعلوم (چاپلیدن » خوارزمی (م 387 ق) درکتاب » سرالسلسلۀ العلویۀ و » سهل بنعبداللهبخاري (م 341 ق) در کتاب » ،« المسند »
ابونعیماصفهانی (م » : 1895 م) اسم برده است. وي اعترافات رجال قرن پنجم تا قرن چهاردهم را نیز ذکر کرده است. از آن جملهاند
تذکرةالخواص ابن جوزي » یحییبنسلامهخصفکیشافعی (م 568 ق) آنچنان که در کتاب » « الاربعین حدیثا » 430 ق) در کتاب
یواقیت نقل کرده است. » شعرانی در کتاب » الفتوحاتالمکیۀ آنچنان که » محیالدینبنعربی (م 638 ق) در کتاب » . آمده است
صفحه 34 از 54
الفصول المهمۀ » ابن صباغ مالکی (م 855 ق) در کتاب » « المختصر فی اخبارالبشر » ابوالفداءاسماعیلبنعلی (م 732 ق) در کتاب »
« الائمۀ الاثناعشر » ابن طولون حنفی مورخ دمشقی (م 953 ق) در کتاب » احیاء المیت » جلال الدین سیوطی (م 911 ق) در کتاب »
الاتحاف بحب » شبراوي شافعی (م 1171 ق) در کتاب » اخبارالدول » احمد بن یوسف العباس قرمانی حنفی (م 1019 ق) در کتاب »
الاعلام آیا این همه » زرکلی (م 1396 ق) در کتاب » سبائک الذهب و بالاخره » محمد امین سویدي (م 1246 ق) در کتاب » الاشراف
روایت، نقل قول و شاهد براي اثبات وجود و ولادت یک شخص کافی نیست؟ که در غیر این صورت باید در همه رویدادهاي
گذشته، شخصیتهاي علمی و تاریخی و آنچه در گذشتههاي دور و نزدیک اتفاق افتاده استشک کنیم. یعنی وضعیتی که در آن
هیچ چیز پابرجا نخواهد ماند. حال باید پرسید: آیا این وضعیت پژوهشگران تازه به دوران رسیدهاي مانند اینها را خشنود میکند؟
گفتگو درباره مهدي، علیهالسلام نوشته شهید صدر ، » اما اگر بخواهید مساله را از نظر عقلی مورد بررسی قرار دهید، این کتاب یعنی
رضیالله عنه، مناسبترین کتاب است. این کتاب از هر نظر مفید و کامل است و برهانی قاطع و دلیلی محکم براي کسانی است که
و « ظهیر » میاندیشند و تعقل میکنند و به گفتهها و بافتههاي کسانی که به دنبال اهداف خاصی هستند یا مغالطه میکنند مثل
بنداري و دیگران توجهی ندارند. شاید براي نمونه ذکر یکی از مغالطههاي آنان، براي آشناشدن خوانندگان عزیز بد نباشد. اینها »
قیاس درست نیست. » بعید نمیدانیم که خداوند عمر یک انسان را طولانی کند... ولی عقیده به وقوع این مورد، از راه » : میگویند
اینان نمیدانند که قیاس در اینگونه موارد «! امام صادق هم قیاس در فرع را جایز نمیدانست، چه رسد به مسائل تاریخی و عقیدتی
جایز است. یعنی در مواردي که انسان راهی براي درك مساله ندارد از نظر اهل منطق و صاحبنظران قیاس و تشبیه دلیلی معتبر و
و یضربالله الامثال للناس ( 2) خداوند براي مردم مثلها میآورد. همچنین » : اسلوبی علمی و منهجی قرآنی است. خداوند میفرماید
و ضرب لنا مثلا و نسی خلقه قال من یحیی » : سخن منکران معاد را که درباره مسائل اعتقادي است نقل میکند و پاسخ میدهد
3) براي ما مثلی آورد در حالی که خلقتخودش را فراموش کرده بود. گفت: ) «... العظام و هی رمیم قل یحییها الذي انشاها اول مرة
چه کسی این استخوانهاي پوسیده را زنده میکند؟ بگو همان کسی که اولین بار آن را آفرید، زندهاش میکند... ملاحظه میکنید
قیاس در حکم شرعی که جایز نیست » که این تازه به دوران رسیدهها چگونه از منهج عملی و قرآنی دوري میجویند و فرقی میان
(چون علتحکم شارع، احراز نشده است و نمیشود آن را تعمیم داد) با قیاسی که در موارد عقلی به کار گرفته میشود و هیچ
اشکالی ندارد، نمیگذارند. خلاصه اینکه کسانی که روش ایجاد شک را پی گرفتهاند، هیچ دلیل و برهان و سند علمی یا تاریخی
قابل قبول و منطقی براي انکار خود، در دست ندارند. همه اینها گمان، وهم، حدس و فرضیه است که در برابر ادله و برهانهاي
محکم روایی، تاریخی و عقلی رنگ میبازند، همان طور که طرفداران ولادت حضرت مهدي ،علیهالسلام، و بقاي وجود شریفش
اثبات کردهاند. روایاتی که در زمینه ولادت آن حضرت است و از جهاتی نیز با هم اختلاف دارند زیانی به اصل قضیه نمیرساند.
مسالهاي است که مخالفان خواستهاند [با تمسک بدان] به صورتی غیرواقعبینانه از آن بهره جویند و اذهان را نسبتبه ولادت آن
قابله استبه اثبات رسیده، آن هم » حضرت مشوش سازند. تولد آن حضرت مثل همه ولادتها از راه معمولی که همان شهادت
حکیمه دختر امام جواد،علیهالسلام، و عمه امام عسکري، علیهالسلام، که روایت ایشان با اسناد معتبر صحیح » شهادت قابلهاي مانند
نرجس خاتون مادر » است. ( 4) حال اگر در اینجا روایات مختلف باشد چه درباره ازدواج امام حسن عسکري، علیهالسلام، با
حضرت مهدي، علیهالسلام، یا درباره اسم مادر آن حضرت یا درباره ولادت آن حضرت و مسائل مربوط به آن و یا اختلافی که
مشهور بنا بر نقل راویان موثق شیعه و سنی این است که ولادت آن حضرت روز » درباره تاریخ ولادت ایشان هست هر چه باشد
نرجس کنیزي بود پیش یکی از خواهران امام هادي ، علیهالسلام، که » پانزدهم شعبان به سال 255 ق اتفاق افتاده است. مادرش
امامعسکري ، علیهالسلام، از او خواستگاري و با وي ازدواج میکند. نرجس خاتون از او امام مهدي، علیهالسلام، را به دنیا میآورد.
( این آن چیزي است که امام عسکري، علیهالسلام، با سند صحیح که در آن هیچ خدشهاي نیست، تصریح کرده است . ( 5
صفحه 35 از 54
حضرتامامعسکري، علیهالسلام، نیز یاران و شیعیان خود را به آن مولود مبارك بشارت داده و او را به عنوان جانشین و حجت
موعود و امام بعد از خود معرفی کرده است. ( 6) شایان ذکر است که روش منکران مساله حضرت مهدي ، علیهالسلام، همان است
که خاورشناسان براي اشکالتراشی به اعتقادات اسلامی و پیامبري حضرت محمد، صلیالله و علیه و آله، و احکام و مفاهیم قرآنی به
در این روش عبارتها را از سیاق خود جدا و » : آربري ( 7) که خاورشناس منصفی است درباره این روش میگوید » . کار میبردند
علاوه بر این آنها بسیار مغالطه میکنند و از راه و روش بحث دور میافتند. مثلا ارجاع «... سپس تجزیه و تحلیل سطحی میکنند و
نادرستبه مصادر میدهند ( 8) یا آرا را دستکاري کرده و به دروغ متوسل میشوند. گاهی نیز براي به اشتباهانداختن فرد عبارتهاي
زیادي میآورند و سپس مصادر را یک جا ذکر میکنند. از همه بدتر اینکه آنان - با سطحینگري خاص خود - فهم ساده خود، از
برخی مسائل را همان راي و نظري میدانند که آن مذهب یا جماعت دارند و سپس براي اینکه حرف خود را به کرسی بنشانند
تلاش میکنند تا شواهدي گرد آورند و آن را به زور با عقاید خود تطبیق دهند. در حالی که نه آن مذهب چنین گفته و نه حرف،
اصول العامه » علامه محمد تقی حکیم در کتاب خود به نام » حرف قابل قبولی است. باز هم بر خود لازم میدانم مساله مهمی را که
مجتهدان شیعه اجازه نمیدهند یک راي که مولود اجتهاد شخصی » : للفقه المقارن آورده است، یادآوري کنم;ایشان نوشتهاند
استبه عنوان کل مذهب، نسبت داده شود. خواه این نظر فقهی یا اصولی و یا حدیثی باشد ;هر مجتهدي مسؤول نظر خود است و
9) از این رو عمومیتبخشیدن به یک نظر ) «. ضروریات مذهب است، نسبت آن - به صورت مطلق - درست است » آنچه از
اجتهادي تا مورد قبول عمومی نباشد و مشهور نشود، سخن گزافی است. در زمینههاي دیگر هم، چنین است. مثلا اگر یکی از
مفسران یا اخباریان نظر خاصی قائل شود یا به روایتخاصی استناد کند یا نظریات خاصی داشته باشد و یا حتی اگر نظریهاي را پایه
و اساس قرار دهد درست نیست که به کل مذهب یا جماعت نسبت داده شود، منطقی و صحیح این است که فقط به خود او نسبت
داده شود و این نسبتبدین معناست که وي بر روایتخاصی متکی بوده است و نیز ضرورت دارد روش خاص رواییشان هم در
نظر گرفته شود. در این صورت بر پژوهشگر لازم است از مجموع آراي فقها و علما، راي مذهب را به دست آورد ;رایی که از
طریق روش عمومی فقها در پذیرش اخبار و روایات به دست آمده باشد. همچنین لازم است که به آنچه در نزد علما، مصادر اصلی
و اساسی شمرده میشود مراجعه کند. بنابراین پژوهشگران بدون توجه به این ملاحظات مهم، در ورطهاي از اشتباهات و گزافهگویی
خواهند افتاد و در نتیجه از سوءقصد و تلاش در ایجاد اخلال و وسوسهگري مبرا نخواهند بود. همان کاري که دائما گذشتگان
ایشان مانند خاورشناسان و دشمنان اسلام یا کسانی که نسبتبه اهل بیت، علیهمالسلام، و مکتب اصیل ایشان کینه دارند، انجام
دادهاند. همان کاري که احسان الهی ظهیر، جبهان، بنداري و دیگران در گذشته و حال کردهاند. پس از اثبات مساله ولادت و
وجود مبارك حضرت مهدي، علیهالسلام، مطلب دیگري درباره آن حضرت باقی میماند که همان ادامه و استمرار وجود مبارك
ایشان از زمان غیبت صغري تا قطع نمایندگی و وقوع غیبت کبري است که خواننده گرامی و پژوهشگر جوینده حق مطلوب خود را
در این زمینه در نوشته شهید صدر ،قدسسره، مییابد. وي موضوع را بخوبی توضیح داده و به قدري ادله عقلی، منطقی و علمی
ذکر کردهاند که تشنگان را سیراب میکند و همه اوهام و افسون شکآوران را از ذهنها میزداید. پینوشتها: 1. شریفالدین،
4. ر.ك: . 78- 3. سوره یس( 40 )، آیات 79 . 2. سوره ابراهیم( 12 )، آیه 25 . عبدالحسین، الفصولالمهمۀ فیتالیف الامۀ، ص 169
5. ر.ك: کلینی، محمدبن یعقوب، . کلینی، محمدبن یعقوب ، اصول کافی، ج 1، کتابالحجۀ ;مسعودي، اثبات الوصیۀ، ص 219
همان ;مسعودي، همان ;العمیدي، السیدثامر، دفاع عنالکافی، ج 1 ،صص 546 به بعد. 6. ر.ك به: العمیدي، السیدثامر، همان،
. روایاتی که به طرق صحیح و معتبر از کافی و جز آن نقل کرده است. 7. ر.ك: عبدالحمید، عرفان، المستشرقون و الاسلام، ص 19
الامامۀ و التبصرة من الحیرة از » 8. ر.ك: الهیظهیر، احسان، الشیعۀ و التشیع، فرق و تاریخ ;در قسمتی که او و دیگران از کتاب
ابنبابویه ،پدر صدوق، (م 329 ق) انتخاب کردهاند، که در آن ادلهايبر ضد ایشان وجود دارد. همچنین قسمتی به ایشان از کتاب
صفحه 36 از 54
فرقالشیعۀ ، نوبختی برگزیدهاند، که آن هم بر خلاف آنچه آنها میگویند دلالت دارد. 9. حکیم، محمدتقی، الاصولالعامۀ للفقه »
المقارن، ص 596 ، بیروت، چاپ دوم، 1979 م.
شرح دعاي ندبه